باران


وقتی که از یک چتر آویخته می‌چکد


باران


وقتی که از یک زنگ به صدا درآمده می‌چکد


یا از یک قفل بسته


باران


وقتی که از شادی یک دهقان می‌چکد


یا از شتاب یک مهمان


یا حتی


وقتی که از یک علامت تعجب«!» در هر حال


قطراتی از خود را بر کاغذ سپیدی می‌پراکند


که من


روی آن شعری خواهم نوشت


و شگفت آن که


اینجا


قطره ی زودتر افتاده دیرتر می‌خشکد


و آن که


در جایی پایین‌تر از همه چکیده است


زیباتر نقطه‌ای است


برای پایان یک شعر...