آه !چه دنیایی

و چه گله هایی

 

پاییز از پرستو گله مند است

که تا من آمدم

تو رفتی

 

ستارگان

ازماه گله دارند

که شب هنگام خود نمایی نیست .

 

درویش از روسپی گله مند است

 که چرا این همه کم ناز شدی؟

 

ابلیس از خدا گله دارد ،که آتش را به خاک فروختی

وخاک ،تو را به دو گندم نخرید

 

*

 

اسکندر،از آفتاب گله دارد

که میان من و دیوژن

       فاصله انداختی

 

 

ومنطق از ارسطو گله منداست

که مرا نه چنان ساختی که جواب ده سلاح باشم

یا صلیب

 

 

زمین از زمان گله دارد

و من از تو

که سرشار یقین بودم ولبریز گمانم کردی

ای شعر.

 

فصل پنهان /مجموعه ی شعر/برگزیده ی چاپ نشده ها/مفتون امینی چاپ اول :بهار1370 /پخش از :مرغ آمین